رؤیای عشق ناب به ماها نیامده ست
تن خسته ایم وخواب به ماهانیامده ست

با طعنه گفت خُمره ی خالی به زیرآب
ای تشنه دل شراب به ماها نیامده است

ای لب نخند قامت دل، خیس گریه است 
هشدار! این نقاب به ماها نیامده ست

آغشته گشته ایم به صدنقش وطرح ورنگ
این نقش پر لعاب به ماها نیامده است

این بخت کج رسیده مسیرش به ناصواب
ای ساده دل، صواب به ماها نیامده ست

رخت امید بر تن دل زار میزند
دردا که جز عذاب به ماها نیامده است

موجی شکسته بر لب ساحل نوشت و رفت
یک دم قرار و تاب به ماها نیامده است

حامد_بیدل